شیخ اعظم انصاری فقیه بزرگ مادرش را تا نزدیک حمام به دوش می گرفت و او را به زن حمامی سپرده می ایستاد تا بعد از پایان کار او را به خانه برگرداند .هرشب به دست بوسی مادر می آمد و صبح با اجازه او از خانه بیرون می رفت .پس از مرگ مادر به شدت می گریست و می فرمود : گریه ام برای این است که از نعمت بسیارمهمی چون خدمت به مادر محروم شدم.
پس از مرگ مادر با کثرت کار وتدریس و مراجعات فراوان تمام نمازهای واجب عمر مادرش راخواند با انکه مادر از متدینان روزگار بود.
کتاب اداب الطلاب ،نویسنده ف شاکر برخوردارفرید وکتاب موعظه ص۳۱
برچسب : نویسنده : 1behzad205 بازدید : 221